گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد اول
[سوره البقرة ( 2): آیات 40 تا 44 ] ....



ص : 471
صفحه 211 از 235
اشاره
یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّايَ فَارْهَبُونِ ( 40 ) وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُ َ ص دِّقاً لِما
مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّايَ فَاتَّقُونِ ( 41 ) وَ لا تَلْبِسُوا الْحَ قَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ
تَعْلَمُونَ ( 42 ) وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ ( 43 ) أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَ کُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ
( فَلا تَعْقِلُونَ ( 44
ص: 472
[سوره البقرة ( 2): آیه 40 ] .... ص : 472
اشاره
( یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّايَ فَارْهَبُونِ ( 40
ترجمه و شرح .... ص : 472
خداوند متعال پس از اثبات توحید و نبوت و معاد روي سخن را به جانب بنی اسرائیل نموده و نعمتهائیرا که بپدران و آباء و اجداد
آنها عطا فرموده مورد یادآوري آنان قرار میدهد زیرا این سوره نخستین سورهاي است که در مدینه نازل شده و در آن هنگام بیشتر
ساکنان آنجا یهود بود و اسلام در حقیقت با بنی اسرائیل رو برو شده بود و کار همین بنی اسرائیل نمونهاي از کفران نعمت خدا و
نمونهئی از پیروي شیطان و دوري جستن از راه راست بوده خواه نسبت بآنچه در گذشته با پیامبران خود کرده بودند و خواه نسبت
بحال حاضرشان با پیغمبر اسلام که مژده آمدن وي در تورات داده شده و نوشته بود که دینشان را کاملتر میکند و در قالب آخري
میریزد ... چون امر چنین بود سیاق عبارت مناسب آن بود که پس از ذکر داستان آدم و بزرگ داشت وي داستان بنی اسرائیل و
برخورداري ایشان از نعمتهاي الهی و سر فرود آوردنشان در برابر شیطان پس از پیمانی که با خدا بسته بودند و پس از آزمایش
نخستین آدم و فریب خوردن وي از شیطان ذکر شود اینک میفرماید:
اي فرزندان اسرائیل و اي پسران یعقوب نعمتهائیرا که بشما ارزانی داشتم ص: 473
پیغمبري مثل موسی علیه السّلام بر شما فرستادم و آباء و اجداد شما را از آل فرعون و غرق شدن نجات بخشیدم و من و سلوي بشما
فرستادم و در زمان سلیمان بشما سلطنت دادم بویژه ارسال پیغمبر اسلام و آشکار ساختن نشانهها و علامتهاي راستی گفتارشان بشما
و سایر نعماتی که بشما عطا کردهام بخاطر بیاورید و سپاسگزار باشید و به محمّد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و آله دشمنی نکنید و به
پیمانی که با من در تورات بستهاید که به پیغمبر آخر الزمان ایمان بیاورید وفا کنید تا من هم بعهدیکه با شما بستهام و پاداش عاجل
که در دنیا و آخرت باید بشما بدهم وفا کنم و در راه انجام وظیفه و عمل به پیمانهاي الهی فقط از من خوف و بیم داشته باشید که
سزاوارتر بر هبت و خوف میباشم و از غیر من نترسید. و این انحصار از کلمه ایاي که مقدم بر جمله فارهبون ذکر گردیده فهمیده
میشود.
از این آیه استفاده میشود:
صفحه 212 از 235
شکر در مقابل نعمتهاي الهی واجب است و کفران و ناسپاسی گناهی است بزرگ و مستوجب عذاب و عقاب میباشد و همچنین
استفاده میشود که بندگان در حرکات و رفتار خود آزاد و مختارند زیرا در غیر اینصورت مذمت و سرزنش معنی نخواهد داشت و
ارسال پیامبران و کتب دینی لغو و بیهوده خواهد بود.
ص: 474
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 474
آل یعقوب اي نژاد اصفیا نعمتم را یاد آرید از وفا
آنچه نعمت مر شما را دادهام که نعم خوارید و بندهزادهام
هم کنید از جان وفا بر عهد من تا شما را نوش گردد شهد من
هم نمایم من وفا بر عهدتان تا لحد یاري کنم از مهدتان
پس بترسید از من ار ترسندهاید بر فعالم خوشدلید و بندهاید
اهل الطافند اسرائیلیان نعمت خاص هدایت را نشان
خواندن ایشان بلطف از ذو الکرم بهر تکمیل است و تذکار نعم
تا تو یاد آري ز عهد ما سبق وز نعیم سالفه بر ما خلق
عهد سابق بعد آن عهد نخست باشد آن توحید و افعالی درست
هست در توریۀ ذکرش بالتمام شاید آن را گر نیابد فهم عام
و اینکه خواند باز ما را ز التفات هست مخصوص این بتوحید صفات
و آن پی رفع حجاب ثانی است داند این کاندر صفاتش فانی است
و آن اخص از دعوت اولی بود ذکر آن بهر خواص اولی بود
این تجلّی صفات منعم است خاصگان را کاین تجلّی دائم است
وینچنین تهدید بهر ناقبول یعنی از رهبت بر اهل عقول
هست اخص از خوف زانکو اینخطاب زان که باشد خوف بیشک از عقاب
رهبت از قهر است و اعراض و سخط خشیت از رهبت اخص هم بی غلط
کان اشارت ز احتجاب ذات شد منکشف این نکته هم ز آیات شد
(40)
ص: 475
[سوره البقرة ( 2): آیه 41 ] .... ص : 475
اشاره
( وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا وَ إِیَّايَ فَاتَّقُونِ ( 41
صفحه 213 از 235
ترجمه و شرح .... ص : 475
خداوند متعال در این آیه نیز یهود را مورد خطاب قرار داده و بدنبال عهد و پیمانی که بوسیله حضرت موسی علیه السّلام بآنها ابلاغ
گردیده فرمان میدهد بقرآن که تصدیق کننده تورات است و پیامبر اسلام که پیامبر آخر الزمان است ایمان بیاورند و بکفر شتاب
نورزند و نخستین کافران نشوند و حال آنکه شایسته است ایشان نخستین گروندگان باشند.
زیرا اسلامی که محمّد صلّی اللّه علیه و آله آورده چیزي جز دین یگانه جاودانی که ببازپسین صورت خود درآمده نیست و این
دنباله و امتداد رسالت الهی و پیمان خداوندي از آغاز بشریّت بشمار میرفت که همه گذشته را فرا میگیرد و بشریّت را در تمام
نسلها و هدفهاي آن یکی کرده است و دیگر دستهها و حزبهاي مختلف نخواهد بود بلکه همه بندگان خدا هستند و به پیمان الهی
که از بامداد زندگی بوده متمسک خواهند بود و فرمان میدهد تنها بخاطر آنکه مال اندکی را به چنگ آورند حق و باطل را در
هم نیامیزند تا مردم عوام پی بحقانیت پیغمبر اسلام نبرند و بآنان دستور پرهیزکاري و ترس از خدا را میدهد لذا میفرماید: أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص: 476
و اي اولاد یعقوب و فرزندان اسرائیل بآنچه وحی کردهام و بقرآنیکه به محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل کردهام ایمان بیاورید که
نشانههاي آن با آنچه در کتابهاي شما است کاملا مطابقت دارد و آن را تصدیق میکند زیرا آنچه در قرآن در باره اقرار بنبوت
حضرت رسول است نظیر آن در تورات میباشد و شما که اهل کتاب هستید نخستین کافر بآن نباشید زیرا شما بتصدیق و پذیرش
آن از دیگران سزاوارترید براي اینکه آنچه شما از سرگذشت پیامبران میدانید دیگران نمیدانند و شما بودید که پیش از نازل
شدنش مژده آن را بدیگران میدادید و آیات مرا در تورات که در باره حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله آمد به بهاي ناچیزي
نفروشید و بخاطر درآمد مختصري نشانههاي قرآن و پیغمبر اسلام را پنهان نکنید زیرا آن ثمن بخس و بهاي بیمقداري است که
سودي بر آن مترتب نیست و از عذاب و کیفر من بترسید که خداي شما هستم نه از دیگران از این آیه استفاده میشود که:
قرآن تورات را تصدیق میکند و تورات نیز لزوم تبعیت از قرآن را دستور داده است و همچنین استفاده میشود رشوه گرفتن براي بیان
احکام دینی یا تغییر دادن آن بخاطر جلب نظر صاحبان قدرت و براي کسب ثروت و جاه و مقام حرام و نارواست.
ص: 477
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 477
بگروید از جان بر این قرآن همه که فرستادم بانس و جان همه
با حبیب خود که ختم انبیاء است بعثت او فضل دیگر بر شما است
بهترین تصدیق ز آنچه بوده است با شما و حق عطا فرموده است
یعنی آن تورات کاجلالی بود شرحی از توحید افعالی بود
زان اشارت شد بافعال از جهات وین دهد راهت بتوحید صفات
اول کافر نباشید از عناد کاحتجابست آن زوي در اعتقاد
بالعقیده یعنی او محجوب ماند در طبیعت مغمر و معیوب ماند
نکته لا تشتروا آمد مشیر بر تجلی ذاتی ار باشی خبیر
یعنی آن را بر بهاي کم مخر کم بود اوصاف نفس بیهنر
صفحه 214 از 235
وصف و اسمش را بنفس خود فروش می مخر گر هیچ داري عقل و هوش
اغلب این خلق اي جان احمقند بر بهاي کم خریدار حقند
از حماقت مینماید اختیار نفس دون را بر وجود کردگار
مینویسد آیتش را از سبق بهر تحبیب فواحش بر ورق
یا بر تحبیب سلطان و وزیر تا از او حاصل کند شهد و شعیر
نام حق را ضم کند با نام خویش تا بگیرد از لئیمی کام خویش
پس بپرهیزید زین شرك درون گفت بعد از فارهبون او فاتقون
ص: 478
[سوره البقرة ( 2): آیه 42 ] .... ص : 478
اشاره
( وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 42
ترجمه و شرح .... ص : 478
خداوند متعال در این آیه مبارکه رؤساي بنی اسرائیل و علماء آنان را مورد خطاب قرار داده و میفرماید:
اي بنی اسرائیل حق موجود در تورات را با کلمات باطلی که از طرف خود اختراع میکنید نیامیزید و حقیقتی را که متضمن وصف
پیامبر اسلام و مژده ظهور اوست مستور و پوشیده مدارید زیرا علماي اهل کتاب پس از ظهور پیغمبر اکرم بخاطر حفظ منافع
شخصی خویش نام و نشانه پیغمبر اسلام را طور دیگري تفسیر و توجیه میکردند و میگفتند ما میدانیم محمّد صلّی اللّه علیه و آله
پیغمبر است و علی علیه السّلام نیز وصیّ او میباشد ولی نه این آن پیغمبر است و نه علی آن وصیّ بلکه آنها پانصد سال دیگر
خواهند آمد و بدینوسیله آیات مربوط باوصاف پیامبر اسلام را که در تورات و انجیل آمده بود تغییر داده و مردم را باشتباه
میانداختند لذا میفرماید:
و حقیقت را با اینکه میدانید کتمان نکنید زیرا در روز قیامت جزاي عالم مانند جاهل نیست و کیفر شما دانایان بمراتب بیشتر از
نادانان است و از این آیه استفاده میشود: ص: 479
که علماء و بزرگان دین نباید با وجود حقایق کتب آسمانی مطالب دیگري را بمردم تعلیم نمایند و ضرر این نوع روحانینماها بدین
خدا بیشتر از کفار است که بخاطر تبعیت از خواهشهاي نفسانی حاضرند با کمال وقاحت محرمات صریح دین را بجاي حقایق بمردم
عرضه نمایند و نوعا غرض و مقصود این نوع علماء از تحصیل علم تنعم دنیوي و خطوط نفسانی و طلب جاه و مال و ریاست است
نه رضاي خدا و تحصیل معرفت او.
ص: 480
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 480
صفحه 215 از 235
حق بباطل پس نپوشید اي گروه کاه دانید ار ندارد وزن کوه
پیشتان چون خار و گل هم رتبتست اینست پیدا تا نگوئی غفلت است
گر کسی از روي دانش خاکرا سنگ خواند کرده زشت ادراك را
با وجود آنکه بس هم نسبتند هر دو در معنی قریب الرتبتند
تا چه جاي آنکه نور پاك را پست خواند آنچنانکه خاك را
مصطفی هر چند در دور شما است نی بجان هم طیر و هم طور شما است
حق چرا پوشیده بر باطل کنید آفتابش را نهان در گل کنید
چون توان پوشید در گل آفتاب نور احمد بگذرد از صد حجاب
همچنین نور صحابه و آل او که چو خود تابند از دنبال او
هر زمانی جلوهگر تا محشرند ز آفتاب و اختران روشنترند
روشن از نور وي و وصل ویند از نژاد باطل و اصل ویند
هر دلی در هر زمانی سرور است هم دل و هم دوده پیغمبر است
ز اهل بیت است ار ولی است ار امام اسم راهل جو مسمی و السلام
ص: 481
[سوره البقرة ( 2): آیه 43 ] .... ص : 481
اشاره
( وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ ( 43
ترجمه و شرح .... ص : 481
خداوند متعال پس ارشاد جامعه یهود بارکان ایمان و توبیخ علماي آنان بسبب تغییر و کتمان بشارتهاي تورات و همچنین تهدید
آنان از خصلت رذیله آز و طمع در این آیه مبارکه نیز دستور میدهد که نماز را بپادارند و زکوة را بدهند تا هماهنگی میان
مسلمانان و آنها ایجاد گردد زیرا بدون این دو رکن و این دو پایه، ایمان استقرار و استحکامپذیر نیست و اینکه در میان همه افعال
نماز، فقط رکوع را نام برده شاید بخاطر این است که منظور از نماز نوع کامل آن است که در اسلام مقرر شده است زیرا نمازیکه
بین یهود مرسوم است رکوع ندارد و ذکر رکوع با راکعان نیز براي تشویق مردم بنماز جماعت است زیرا روح اجتماعی نماز به
عالیترین صورت در آن جلوهگر است و خداوند با این جمله دعوت میکند که همه مردمی که در برابر خداوند و فرمان او گردن
مینهند در یک صف درآیند اینک میفرماید:
اي بنی اسرائیل نماز را بطوریکه پیغمبر اسلام بیان فرموده بپا دارید و زکوة اموال و ابدانتان را بنحویکه شرع اسلام مقرر کرده ادا
کنید و براي عظمت و بزرگی خداوند متعال همراه رکوع کنندگان رکوع نمائید و آن را با جماعت و مسلمانان بجا بیاورید.
و از جمله وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ استفاده میشود که کفار بانجام مستحبات نیز مکلف هستند.
صفحه 216 از 235
ص: 482
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 482
دائما دارید بر پا این صلاة هم دهید از مال خود حق زکوة
هم رکوع آرید با اهل رکوع و ان بود خود غایت عجز و خضوع
امر بر نیکی کنید آیا بفن با فراموشی ز نفس خویشتن
امر بر نیکی نمودن کار اوست کش بیاد آن حال و اوصاف نکوست
میکنید آیا تعقل در کتاب چونکه میخوانید از بهر ثواب
استعانت جست باید زین امور بر صلاة و صبر بیخوف و قصور
کان بسی باشد بزرگ اعنی که شاق جز بر ارباب خشوع از اتفاق
متن آیت بود و هم تنزیل این نک شنو تفسیر و تأویلی متین
این صلاة ار حاضري معراج تست در سلوك معرفت منهاج تست
از گه تکبیر تا وقت سلام مینمائی طی منزلها تمام
چیست تکبیر از جهان دل کندن است ما سوي را پشت سر افکندن است
راست خواهی گویم از خود مردن است جان بجانان بردن و بسپردن است
از دو عالم باز برّي طمع خویش بگذري از فرق خویش و جمع خویش
تا رسی آنجا که جز حق هیچ نیست در نظر جز ذات مطلق هیچ نیست
پس بهبینی در یمین و در یسار نیست یاري غمگساري برقرار
جز کسی کو از ازل یار تو بود واقف از احوال و اسرار تو بود
رو درافتی از پی تعظیم او هستی خود را کنی تسلیم او
سر بر آري با تضرع کاي اله ما غلط رفتیم و گم کردیم راه
ص: 483
آمدیم اکنون بسویت خسته دل از فعال خود ملول و منفعل
گر ببخشی از تو نبود این عجب ور برانی شاید از بهر ادب
چون شهودت شد بر این معنی تمام از پی تعظیم او گوئی سلام
این سلام اعنی که جان تسلیم شد هستی و همی بحق تقدیم شد
زین دقایق باشی ار آگه تمام شد نمازت جمله معراج و مقام
صورت آن این قیام است و قعود این تشهد وین رکوع و این سجود
باز بشنو نکته آتوا الزکوة کامر حق بر وي شد از بعد صلاة
اصلش ایثار است اندر راه دوست هر چه آن دارد وجود از مغز و پوست
در شریعت بذل عشر است از منال در طریقت بذل جان بر ذو الجلال
عشق گوید از دو عالم یار به فکر جان و سر مکن ایثار به
صفحه 217 از 235
جان و سر هم از تو نبود از ویست نفی محض از خود چه دارد لا شیء است
مال دادت ده ز کویش بر فقیر عقل و جان دادت نثارش کن بمیر
تا که او بازت عوض صد جان دهد بعد مرگت عمر جاویدان دهد
پس فنا شو از فنا هم درگذر هستی خود واگذار و درگذر
چون چنین بستی کمر در خدمتش راکعی با راکعان حضرتش
ص: 484
شان نزول .... ص : 484
طبق نوشته نمونه بینات اصحاب ما از امام محمّد باقر علیه السّلام و نیز ابن شهر آشوب و ابو نعیم الاصفهانی در کتابهاي خود
نوشتهاند که این آیه مبارکه در باره پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السّلام نازل گردیده زیرا آنان از
نخستین کسانی بودهاند که نماز گذاردند و رکوع کردند چنانکه موفق بن احمد نیز در کتاب خود از ابو صالح و او از ابن عباس و
نیز حمیري از ابن عباس این حدیث را نقل نمودهاند.
مرحوم سید هاشم بحرانی صاحب تفسیر البرهان نیز این شأن نزول را نقل کرده است.
ص: 485
[سوره البقرة ( 2): آیه 44 ] .... ص : 485
اشاره
( أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ( 44
ترجمه و شرح .... ص : 485
خداوند متعال در این آیه شریفه از علماي بنی اسرائیل پرسشی آمیخته بسرزنش میکند که چرا مردم را به نیکی دعوت میکنید و
خودتان از عمل بآن دوري میکنید براهنمائی و اندرزگوئی بمردم و خواندن ایشان بسوي دین میپردازید و در عین حال از
پیشرفت اسلام جلوگیري میکنید یا اینکه بمردم توصیه میکنید که از دین اسلام متابعت نمایند و بیکدیگر نیکی و احسان کنند
لکن خودتان نه از اسلام متابعت مینمائید و نه بذل مال میکنید با اینکه تربیت دین براي این است که هواهاي نفس را محکوم و
فرمانبر عقل ایمانی گرداننده سپس دیگران را بآنچه خود را خواندهاید بخوانید و از مردم بخواهید آنچه را که خود برآنید نه آنکه
در اندیشه نیک و بد خلق باشید و کار آنها را با ترازوي دین بسنجید و از خود و سنجش اعمال خود غافل بمانید زیرا تا کسی بصیر
و با خبر بخود نباشد نمیتواند در کار دیگران بصیر و خبره باشد.
در بیخبري از تو، صد مرتبه من پیشم تو بیخبر از غیري من بیخبر از خویشم
44 ) ص: 486 )
صفحه 218 از 235
این است آسیب و آفت پیشوایان دینی که دین را وسیله کسب خود قرار داده و با زبانشان چیزهائی را میگویند که از دلشان
برنمیخیزد و کلمات را از از مکان خود جابجا میکنند و متن کتابهاي دینی را براي پیشبرد هواي نفس خویش یا براي تقویت
زورمندان مورد تأویل قرار میدهند فتواهائی میدهند که ظاهر آنها با نصوص دینی موافق است ولی حقیقت آنها با حقیقت دین
باندازه زمین تا آسمان تفاوت دارد لذا وقتی مردم میبینند که این سران دینی مردم را به نیکوکاري میخوانند و خود در عمل و
رفتار غیر آن میکنند که بمردم میگویند نه تنها باین پیشوایان بلکه نسبت بخود دین در شک میافتند و چون از روحانیون عقیده و
اعتمادشان سلب میشود از خود دین نیز انصراف حاصل میکنند اما اگر انسان بآنچه که میگوید حقیقه ایمان داشته باشد و حیات
او ترجمه زندهیی از گفتار وي باشد مورد اطمینان دیگران قرار میگیرد و سخن او را با گوش هوش میشنوند و اینکه گفتار با
کردار برابر آید و عقیده با رفتار موافق باشد امري نیست که بآسانی دست بدهد بلکه براي رسیدن بآن کوشش و ریاضت لازم است
و باید انسان با خدا پیوند داشته باشد و از او مدد بگیرد و بهدایت او راه بپیماید اینک میفرماید:
اي بنی اسرائیل آیا مردم را به نیکی دعوت میکنید و به نزدیک و بستگان خود امر میکنید که ایمان بیاورند و بصدقه دادن و اداي
امانت و عبادت و بندگی فرمان میدهید اما خودتان را فراموش میکنید و آنها را بجا نمیآورید و حال آنکه شما تورات را
میخوانید و پاداش آنانکه خود عمل زشت میکند و دیگران را ص: 487
بعمل خوب امر میکند میدانید آیا هیچ فکر نمیکنید که عذاب و کیفر دانایان بامر و نهی بیشتر و سختر از نادانان است.
از این آیه استفاده میشود.
هر کس دیگران را بخوبی دعوت کند و خود مرتکب زشتیها و پلیدیها شود پیش خدا و خلق رو سیاه خواهد بود لذا باید
گویندگان و روحانیون پیش از نصیحت بدیگران خود را به عمل دعوت نمایند.
ص: 488
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 488
ور برد خود را زیاد آزاد اوست این فراموشی نشان از یاد اوست
رفته است از نردبان دل ببام پایه پایه تا مقام جمع تام
کشته نفس خویش و افکنده براه شاید او را گر تو خوانی ره پناه
هست از خود خالی از حق ممتلی عارفان خوانند شیخش یا ولی
نیست از نفست فراموشی سزا جز که او را کشته باشی در غزا
تا نگردد کشته نفست بنده نیست گر کنی ارشاد کس زیبنده نیست
امر بر معروف از بی باکی است کس بافلاك آن برد کافلاکیست
مرغ خانه گر پرد گامی بود ور بود چالاك تا بامی بود
کی تواند کرد بالاتر طواف تا چه جاي شهر عشق و کوه قاف
این دغلدونان که بیره راندهاند نه که راهی رفته وز ره ماندهاند
محض دعوي برده نی از یک نوید گوي ارشاد از جنید و با یزید
داده نفس کشتنی را پرورش گر خورد غم بهر جا هست و خورش
در ره این غول است و دور از تأمرون کس نتواند شد به نیکی رهنمون
صفحه 219 از 235
آنکه نفس مرده دارد رهبر است در قران احمد است و حیدر است
نکته دیگر ز تتلون الکتاب با تو گویم گر که باشی نکته یاب
نزد عارف آن کتاب فطرت است خواندن او از اصول فکرت است
از پی توحید فطري احمدت کرده دعوت بر کتاب ایزدت
یافت چون توحید افعالت ثبات رو بتوحید صفات آري و ذات
(44)
ص: 489
شأن نزول .... ص : 489
کلبی از ابو صالح و او از ابن عباس روایت کرده که این آیه در باره یهودیان اهل مدینه نازل گشته که بخویشان و اقرباي مسلمان
خود که میرسیدند میگفتند در دین خود ثابت باشید و از آن دست برندارید در صورتی که خودشان پايبند بدان نبودند.
تفسیر علی بن ابراهیم و تفسیر برهان از امیر المؤمنین علی علیه السّلام نقل کردهاند که این آیه در باره قضاة و خطیبان نازل گردیده
که بر خدا و رسول و کتاب او دروغ میبندند.
لکن اسباب النزول واحدي نیشابوري مینویسد:
این آیه در باره مردي یهودي از اهل مدینه نازل گشته است و جریان امر چنین است مردي از یهودیان مدینه به داماد و خویشان
خود و همچنین بمسلمانانی که بین او و ایشان خویشاوندي رضاعی بود میگفت بر دین اسلام که بآن گرویده و بدستوري که این
پیغمبر میدهد ثابت قدم باشید زیرا امر وي حق است ولی خودش بگفته خود عمل نمیکرد.
سیوطی نیز در شأن نزول این آیه از ابن عباس و حسن خلاصه سخن وي را نوشته است.
ص: 490
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 490
قوله تعالی اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ.
نعمۀ- آسایش زندگی، چیزیکه خدا بانسان داده، خیر و خوبی که در دین و دنیا بانسان برسد اصل آن از نعم فعل مدح است و
نعمت را از آن جهت نعمت گفتهاند که خوب و دلچسب است بنظر ابو البقا نعمت حالتی است که انسان از آن لذت میبرد و چهل و
هفت بار در ضمن آیات قرآن مجید آمده است چنانکه در آیه 231 سوره بقره میفرماید:
وَ اذْکُرُوا نِعْمَۀَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ و جمعش نعم و انعم است چنانکه در آیه 20 سوره لقمان میفرماید:
وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَۀً و همچنین در آیه 112 سوره نحل میفرماید:
فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ.
نعمۀ- بفتح نون- تنعم، وسعت و آسایش در نعمت، عیش چنانکه در آیه 27 سوره دخان میفرماید:
وَ نَعْمَۀٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ.
و از این ماده است:
ناعم- اسم فاعل و مؤنثش ناعمۀ یعنی شاداب، بهرهمند خوشی درونی، صاحب نعمت چنانکه در آیه 8 سوره غاشیه میفرماید: أنوار
صفحه 220 از 235
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص: 491
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَۀٌ.
انعام- از باب افعال یعنی نعمت دادن چنانکه در آیه 7 سوره حمد میفرماید:
صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ.
تنعیم- بمعنی نعمت دادن و مرفه ساختن چنانکه در آیه 15 سوره فجر میفرماید:
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ.
نعیم- پر نعمت، داراي نعمت فراوان چنانکه در آیه 65 سوره مائده میفرماید:
وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ.
انعام- جمع نعم بر وزن فرس یعنی چهارپایان چنانکه در آیه 66 سوره نحل میفرماید:
وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً و مفردش نعم بر وزن فرس است.
نعماء- نعمتی که اثرش در صاحب آن آشکار است چنانکه در آیه 10 سوره هود میفرماید:
وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی.
نعم- حرف جواب و تصدیق چنانکه در آیه 44 سوره اعراف میفرماید:
فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّکُمْ حَ  قا قالُوا نَعَمْ این کلمه چهار بار در ضمن آیات قرآن آمده است.
نعم- مقابل بئس از افعال مدح بمعنی چه خوب است چنانکه در آیه 136 ص: 492
سوره آل عمران میفرماید:
وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ.
نعّما- مرکب از نعم و ما- ما بمعنی شیء است چنانکه در آیه 271 سوره بقره میفرماید:
إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ- تقدیرش نعم شیئا است یعنی اگر صدقات را آشکار بدهید چه خوب کاري است.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی احسان چنانکه در آیه 3 سوره ملائکه میفرماید: )
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ.
2) دین و کتاب خدا چنانکه در آیه 103 سوره آل عمران میفرماید: )
فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً یعنی اي مسلمانان دین و کتاب تعالی بخش پروردگار بود که روح برادري و تعاون را در شما ایجاد نمود.
3) بمعنی وجود مقدس پیغمبر اکرم چنانکه در آیه 83 سوره نحل میفرماید: )
یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها.
یعنی با وجود آگاهی بحقانیت رسالت محمّد صلّی اللّه علیه و آله باز او را انکار میکنند.
4) بمعنی پاداش چنانکه در آیه 171 سوره آل عمران میفرماید: )
یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَۀٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ:
یعنی شهیدان را بپاداش ابدي و فضل و نعمت خدا بشارت میدهند. ص: 493
5) بمعنی ثروت و قدرت چنانکه در آیه 11 سوره مزمل میفرماید: )
وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَۀِ.
یعنی کافران ثروتمند و زورگو را بمن واگذار.
صفحه 221 از 235
6) بمعنی پیغامبر چنانکه در آیه 6 سوره حمد میفرماید: )
أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ- یعنی مقام پیغامبري بآنها عطا فرمودهاي.
7) بمعنی بخشایش- چنانکه در آیه 8 سوره حجرات میفرماید: )
فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَۀً وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.
یعنی فضل و بخشایش خداوند ویژه کسانی است که در راه خدا و رسولش همه نوع رنج و زحمت را به جان میپذیرند و بدانید که
خدا دانا و آگاه است.
8) بمعنی نیکی کردن چنانکه در آیه 19 و 20 سوره لیل میفرماید: )
وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَۀٍ تُجْزي إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلی
و هیچکس از رسول و امت بر فرد متقی حق احسان و نیکی نداشت جز در طلب خشنودي و رضاي خداي خود که برتر و بالاترین
است.
9) بمعنی زندگی بافراخ چنانکه در آیه 15 سوره فجر میفرماید: )
فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ.
10 ) منعم علیه بمعنی آزادشده از بندگی چنانکه در آیه 37 سوره احزاب میفرماید: )
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ.
یعنی اي رسول گرامی زمانی که تو با آن کسی یعنی زید بن حارثه که خدایش ص: 494
ی بدو گفتی که از همسرت 􀀀 باو نعمت بزرگ اسلام را بخشید و تو هم او را با نعمت آزادي از بندگی متنعم نمودي، از روي نص
مواظبت کن و از خدا بترس و طلاقش مده.
قوله تعالی وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ.
کان- بمعنی بود، هست، واقع شده و غیر آن میآید صاحب صحاح مینویسد:
کان را اگر عبارت از زمان گذشته دانستی احتیاج بخبر خواهد داشت زیرا فقط بزمان دلالت کرده و اگر آن را عبارت از حدوث
شیء و وقوع آن دانستی از خبر بینیاز است زیرا بزمان و معنی هر دو دلالت کرده است چنانکه در آیه 67 سوره آل عمران
میفرماید:
ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیا وَ لا نَصْرانِیا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً.
که در این آیه هر دو کان معمولی و از افعال ناقصهاند و دلالت بر زمان گذشته دارند و اما در آیات إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً- إِنَّ
اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً- وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً- إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً- کان، دلالت بر ثبوت و لزوم دارد و معناي هست،
میدهد نه زمان گذشته راغب میگوید: کان در صفات خدا مفید معنی ازلیّت است یعنی جامع گذشته و حال و آینده میباشد
چنانکه در آیه 17 سوره نساء میفرماید:
وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً.
یعنی از ازل چنان بوده و هست و خواهد بود.
صاحب قاموس و اقرب الموارد مینویسد: کان بمعنی استقبال نیز میآید ص: 495
چنانکه در آیه 7 سوره انسان میفرماید:
وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً.
و از این ماده است:
صفحه 222 از 235
مکان- یعنی موضع حصول شیء چنانکه در آیه 22 سوره یونس میفرماید:
وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ: یعنی موج از هر کنار و از هر جا بایشان رسد.
راغب مینویسد: در اثر کثرت استعمال توهم شده که میم آن از اصل کلمه است کلمه مکان گاهی بمعنی اسم فعل است یعنی الزم و
در اینجا مبنی بر فتح و به ضمیري که مناسب با مقام باشد اضافه میشود و معنیش اینطور میشود: ملازم جاي خود باشید، بر جاي
خود بایستید چنانکه در آیه 28 سوره یونس میفرماید:
وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا مَکانَکُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَکاؤُکُمْ.
و بمعنی منزلت و مرتبت نیز میآید چنانکه در آیه 82 سوره قصص میفرماید:
وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ.
یعنی صبح کردند آنانکه دیروز مرتبه و منزلت قارون را آرزو میکردند مکانت- بمعنی موضع و منزلت است و حالتی است که
صاحب منزلت در آن حال بسر میبرد چنانکه در آیه 67 سوره یس میفرماید:
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَکانَتِهِمْ صاحب مجمع مینویسد: مکان و مکانت هر دو بیک معنی است. أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 1، ص: 496
و گاهی کلمه مکانت بمعنی تمکن نیز میآید چنانکه در آیه 135 سوره انعام میفرماید:
قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ.
یعنی اي قوم بقدر تمکن خود کار کنید و در کفر پایدار باشید من نیز همان قدر کار خواهم کرد.
و در ضمن آیات قرآن مجید بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی باید چنانکه در آیه 16 سوره نور میفرماید: )
قُلْتُمْ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَتَکَلَّمَ بِهذا: یعنی اي مؤمنان چرا بمحض شنیدن سخنان منافقان نگفتید که هرگز نباید این بهتان را به زبان
بیاوریم.
2) بمعنی صله است، در سخن چنانکه در آیه 1 سوره احزاب میفرماید: )
وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً چنانکه ملاحظه میشود لفظ کان در این موارد زیادي است.
3) بمعنی او در (ضمیر شخصی) است چنانکه در آیه 29 سوره مریم میفرماید: )
کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیا.
یعنی چگونه با او (عیسی) سخن بگوئیم در حالیکه طفلی در گهواره بیش نیست؟
4) بمعنی افاده تفسیر است چنانکه در آیه 27 سوره احزاب میفرماید: )
وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیراً و پروردگار بر انجام هر کاري توانا است بطوریکه ملاحظه میشود نقش کان در آیه مذکور ایجاب
تفسیر کلام است. ص: 497
5) بمعنی گشتن یا شدن است چنانکه در آیه 34 سوره بقره میفرماید: )
إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ.
یعنی مگر ابلیس که خودداري کرده و تکبر نمود و از زمره کافران گشت ( 6) بمعنی بودن چنانکه در آیه 114 سوره توبه میفرماید:
وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ.
یعنی طلب آمرزش ابراهیم از خدا در باره عمویش نبود مگر به موجب عهدي که با او کرده بود که ایمان آورد.
قوله تعالی وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ.
صفحه 223 از 235
باطل- از باب نصر ینصر بمعنی ناچیز و بیهوده و ضد حق چنانکه در آیه 264 سوره بقره میفرماید:
لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذي و از باب شرف یشرف بمعنی شجاع و دلیر آمده است بطل و بطلان یعنی دروغ و سخن دروغ و از
این ماده است:
مبطل- یعنی باطل کار و زیانکار و جمعش مبطلون است چنانکه در آیه 78 سوره غافر میفرماید:
وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ یعنی آنجا باطلکاران زیانکار میشوند.
ابطال- یعنی فاسد کردن یا نابود ساختن چیزي است بحق یا باطل چنانکه در آیه 8 سوره انفال میفرماید:
لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ.
بطال- یعنی مرد ناچیز و معطل و بیکار و بمعنی دلاور نیز میباشد و جمعش ابطال است بطلۀ بمعنی زن دلاور و همچنین بمعنی
شیاطین نیز آمده است صاحب ص: 498
کشف اللغات مینویسد: باطل در نزد صوفیه هر چیزي است که سواي حق باشد و جمعش بر خلاف قیاس اباطیل میباشد و از ریشه
ثلاثی مجرد این ماده بیست و شش اسم فاعل و یک فعل ماضی و از باب افعال پنج اسم فاعل و چهار فعل مضارع بر رویهم سی و
شش بار در بیست و چهار سوره طی سی و چهار آیه در ضمن آیات قرآن مجید بکار برده شده است.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی دروغ دانستن چنانکه در آیه 42 سوره فصلت میفرماید: )
لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ.
یعنی لا یأتی القران التکذیب من الکتب الّتی کانت قبله و لا یحبیئی من بعده کتاب یکذبه.
2) هدر دادن چنانکه در آیه 33 سوره محمّد میفرماید: )
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ یعنی و لا تحبطوا اعمالکم.
3) بمعنی شرك چنانکه در آیه 81 سوره اسراء میفرماید: )
وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً یعنی جاء التوحید و ذهب الشرك انّ الشرك کان ذاهبا.
4) بمعنی ستمکاري چنانکه در آیه 188 سوره بقرة میفرماید: )
وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ یعنی لا تأکلوا بینکم بالظلم قوله تعالی وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ.
رکوع- یعنی خم شدن و سر پائین آوردن و رکوع در نماز آن است که ص: 499
بقدري خم شود تا دستهایش بزانو برسد و گاهی هم کلمه رکوع در تذلل و تواضع بکار برده میشود ولی مجمع البیان استعمال آن
را در خضوع مجاز میداند چنانکه در آیه 43 سوره آل عمران میفرماید:
یا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِي وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ.
و جمعش رکع است چنانکه در آیه 29 سوره فتح میفرماید:
تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً و سه بار در ضمن آیات قرآن مجید ذکر شده است.
و در ضمن آیات قرآن در چند معنی استعمال شده از آن جمله است.
1) بمعنی نماز چنانکه در آیه 43 سوره بقره میفرماید: )
وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ یعنی و با نماز گذاران در مقابل پروردگار نماز بجاي آورید.
2) بمعنی سجود چنانکه در آیه 24 سوره ص میفرماید: )
فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ: یعنی پس داود از خدا آمرزش طلبید و با سجود و فروتنی بدرگاه خدا بازگشت.
صفحه 224 از 235
3) بمعنی خود رکوع چنانکه در آیه 55 سوره مائده میفرماید: )
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ:
باتفاق مفسرین عامه و خاصّه مراد از این آیه علی بن ابی طالب علیه السّلام است.
قوله تعالی وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَ کُمْ نسی و نسیان- هم بمعنی فراموش کردن و هم بمعنی اهمال و بیاعتنائی میآید چنانکه در آیه 57
سوره کهف میفرماید: ص: 500
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ.
فیومی در مصباح مینویسد: نسیان در میان دو معنی مشترك است یکی از روي غفلت و دیگري ترك از روي عمد چنانکه در آیه
23 سوره بقره میفرماید وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ یعنی قصد ترك و اهمال نکنید.
و از این ماده است:
نسی- بفتح نون و کسر سین یعنی فراموشکار، ترك کننده چنانکه در آیه 64 سوره مریم میفرماید:
وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیا یعنی خداي تو فراموشکار نیست.
منسی- اسم مفعول بفتح میم و سکون نون و کسر سین یعنی فراموششده نادیده تركشده چنانکه در آیه 23 سوره مریم میفرماید:
قالَتْ یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیا این دو کلمه فقط در این سوره آمده است.
انسی- یعنی فراموش گردانید او را چنانکه در آیه 19 سوره حشر میفرماید:
وَ لا تَکُونُوا کَ الَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَ هُمْ یعنی مانند آنها که خدا را فراموش کردند نباشید پس خدا در نتیجه نفس آنها را
بفراموشیشان سپرد یعنی خویش را گم کردند.
نسی- بفتح نون و سکون سین یعنی چیز خورد و کوچک، ناچیز و کم ارزش. ص: 501
ناسی- اسم فاعل یعنی فراموشکار و این ماده در ضمن آیات قرآن بدو معنی بکار رفته است.
1) دست بازداشتن و فروگذاري چنانکه در آیه 237 سوره بقره میفرماید: )
وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ یعنی و لا تترکوا الفضل فیما بینکم ( 2) بمعنی فراموش کردن چنانکه در آیه 83 سوره کهف میفرماید:
لا تُؤاخِذْنِی بِما نَسِیتُ یعنی بما ذهب عن ذکري.
ص: 502
توضیحات .... ص : 502
1) قوله تعالی یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ: )
این جمله بر وجوب شکر منعم دلالت دارد و مفسرین براي شکر نعمت شش مورد ذکر کردهاند.
1) موقعیکه خداوند متعال نعمتی بانسان عطا میکند. )
2) وقتی که خداوند بلائی را از انسان دفع نماید. )
3) هر موقع که انسان متذکر یکی از نعمتهاي الهی شود. )
4) هنگامیکه متذکر دفع بلائی شود. )
5) هر وقت که موفق بعبادت و عمل خیر میگردد. )
باشد شکر در « صرف الشیء فیما خلق لاجله » 6) هنگامیکه از گناه و فعل قبیحی حفظ شود لکن با توجه بمفهوم شکر که عبارت از )
همه حال و در هر مورد ثابت است.
صفحه 225 از 235
برخی از مفسرین در ذیل این آیه مبارکه نوشتهاند منظور از این نعمت همانهائی است که بخود اینان داده شده است یا عبارت از
نعمتهائی است که آنان و پدرانشان از آنها بهرهمند بودهاند. بنظر ابن انباري مراد از نعمتیکه به بنی اسرائیل داده شده است عبارت از
علم تورات و بیان صفت محمّد صلّی اللّه علیه و آله میباشد. و اما اینکه چرا کلمه نعمت در این آیه بصورت مفرد آمد با این که
نعمتهاي الهی حد و حصر ندارد چنانکه در آیه 34 سوره ابراهیم میفرماید ص: 503
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها بخاطر این است که مراد از نعمت در این آیه یک نعمت نیست و الا قابل شمارش بوده بلکه
منظور جنس نعمت است.
2) قوله تعالی أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِکُمْ مفسرین در باره اینکه منظور از پیمان یهود با خداوند چه بوده است اختلاف نظر دارند. )
بنظر بعضی از مفسرین مراد از پیمان بنی اسرائیل با خداوند وصیتی است که پروردگار عالم با بنی اسرائیل در تورات نموده است و
آن عبارت از این است که پیغمبري محمّد صلّی اللّه علیه و آله را که در تورات صریحا ذکر گردیده بمردم بیان کنند و همگی باو
ایمان بیاورند و اما مراد از عهدي که خداوند در مقابل آن وفا خواهد کرد این است که آنانرا به بهشت خواهد برد چنانکه در آیه
12 سوره مائده و 156 سوره اعراف بیان شده است.
از ابن عباس نقل کردهاند که وي گفته. معنی آیه این است که وفا کنید بعهدیکه در رابطه با ایمان آوردن بمحمد صلّی اللّه علیه و
آله بر گردنتان قرار دادهام من هم مسئولیتهاي سنگین و کمر شکن شما را که از گناهان جوانانتان منشاء گرفته ببخشم.
ابو العالیه میگوید. وفا کردن بندگان بعهد خدا عمل کردن آنان بدین اسلام است و وفا کردن خدا نسبت به بندگان عطا کردن
بهشت در مقابل آن است.
بنظر سدي معنی آیه این است: وفا کنید بآنچه در کتاب بشما دستور داده شده تا اینکه شما را به بهشتی که وعده دادهام ببرم. أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص: 504
بعقیده ابن جریح عهد خدا عبارت از پیمانی است که خداوند در آیه 12 از سوره مائده بیان فرموده و هر کس که بآن پیمان عمل
کند خداوند نیز در رابطه با او به پیمان خود عمل خواهد کرد.
از ابن زید نقل گردیده که وي گفته یعنی وفا کنید بدستور من تا من هم بآنچه که وعده دادهام عمل کنم سپس آیه 111 سوره توبه
را خواند که میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ اشْتَري مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَ هُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّۀَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَ  قا فِی التَّوْراةِ وَ
الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِي بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.
بعقیده برخی از مفسرین مراد عهد و میثاقی است که همه انبیاء از امتهاي خود نسبت بتصدیق نبوت حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و
آله گرفتند و مراد از عهد الهی نیز وعدههائی باشد که خدا به بندگان خویش داده است.
از اعطا و ازدیاد نعمت دنیوي و دفع بلیّات از آن و ایتاء نعم اخروي و نجات از مهالک آن.
عدهاي از مفسرین نوشتهاند که مراد همان عهد و میثاقی است که از فطرت اولیه بشر گرفته شده که ایمان بخدا و تصدیق پیغمبران
را عموما و تصدیق خاتم الانبیاء را خصوصا داشته باشند زیرا اثر ظاهر ایمان بخدا و تصدیق پیغمبران این است که نوع بشر را
متدرجا بکمال میرساند و بتعلیمات قرآن و دستورات آن موقعیت پیدا میکند تا حائز مقام قرب گردد و این کمالی است که فوق آن
در خصوص افراد بشر تصور ندارد و اینکه بخصوص بنی اسرائیل را مورد خطاب ص: 505
قرار داده شاید سرش این باشد که بآنها گوشزد نماید وقتی براي شما نعمت تمام میشود که بعهد فطري اولی خود عمل نمائید و تابع
دین اسلام گردید وقتی شما بنی اسرائیل و باقی افراد بشر بعهد خود که در روز الست بستهاند وفا کنید من نیز بعهد خود وفا میکنم
و شما را بمنتهی درجه کمال انسانیت میرسانم و شما را از نعمتهاي بهشتی که در دار القرار براي شما آماده نمودهام برخوردار
صفحه 226 از 235
میسازم.
برخی از مفسرین نوشتهاند که طبق آیه 83 و 84 سوره بقره و همچنین آیه 12 سوره مائده این پیمان عبارت از پرستش خداوند و
شریک قرار ندادن بخدا و نیکی در باره پدر و مادر و بستگان و اقوام و ایتام و بیچارگان و خوشرفتاري با مردم و بپاي داشتن نماز
و اداي زکوة و در پی خونریزي و قتل یکدیگر نبودن میباشد و در برابر عمل باین پیمان خداوند متعال نیز آنان را وارد بهشت
گردانیده و از نعمتهاي بیپایان خود برخوردار میسازد.
3) قوله تعالی وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ اگر کسی بگوید چگونه قرآن مصدق تورات و انجیل و سایر کتب یهود است در )
صورتی که خود قرآن در مواضعی تصریحا و یا تلویحا تحریفاتی را که در کتب مزبور انجام گردیده بیان میکند جواب دادهاند
بطوریکه از بعض آیات قرآن استفاده میشود مراد بشاراتی است که در تورات و انجیل بآمدن پیغمبر اسلام داده شده نه تصدیق همه
آنچه در تورات و انجیل است یعنی اي یهود باید بقرآن ایمان بیاورید زیرا ایمان بقرآن و تصدیق به این که قرآن از جانب خدا نازل
گردیده بعینه همان تصدیق بتورات است و اشاره باین است که اگر شما بتورات ایمان دارید همان تورات بآمدن محمّد صلّی اللّه
علیه و آله و نزول قرآن بشارت داده است پس لازمه تصدیق بتورات تصدیق بقرآن است. ص:
506
بعضی از مفسرین نیز گفتهاند که تصدیق قرآن نسبت بتورات از این جهت است که به حقانیت و آسمانی بودن آن اعتراف میکند
ولی قول اول بهتر است زیرا این آیات میخواهد بر آنان حجت و دلیل بیاورد که چرا بقرآن ایمان نمیآورید در حالی که قرآن
همانند کتابهاي آسمانی شما صفات پیامبر اسلام را بیان میکند.
4) قوله تعالی وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ با توجه به این که مشرکین مکه قبل از یهود به پیغمبر اکرم و کتاب او کافر شدند پس )
چگونه در این آیه به یهود اول کافر اطلاق گردیده؟ مفسرین آیه مذکور را بچند صورت تفسیر کردهاند:
1) ابی العالیه میگوید معنی آیه چنین است شما در گروه پیشروان کفر نباشید تا مردم بدنبال شما آیند و شما پیشوایان کفر باشید. )
2) بنظر ابن جریح ضمیرها در به به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله برمیگردد و معنی آیه این است. )
شما اول منکر پیغمبر نباشید زیرا اوصاف وي در کتاب شما بیان شده است ( 3) بنظر بعضی از مفسرین ضمیرها در به به ما معکم
برگشت میکند و معنی آیه این است که شما نخستین کافر بآنچه در کتاب خودتان است مباشید زیرا اگر اوصاف پیغمبر اسلام را
نپذیرید بکتاب خودتان کافر شدهاید. زجاج نیز این نظریه را پذیرفته و گفته است چون خطاب در این آیه بعلماء یهود است طبعا
وقتی آنان منکر شدند پیروانشان نیز منکر خواهند بود لذا قرآن میفرماید شما اول کافر بآن نباشید.
4) عدهاي معتقدند که ضمیر به بکتاب تورات برمیگردد نه بقرآن زیرا ص: 507 )
آنان خودشان میگفتند که منکر قرآنند و مطلب تازهاي نبود که این آیه آن را بیان نماید.
و اما اینکه کفر در هر حال گناه است چرا این آیه سبقت جستن در کفر را گناه بیشتري میداند بخاطر این است که اگر آنان در این
امر پیشقدم شوند بدعتی را پایهگذاري میکنند که دیگران بدنبال آنها خواهند آمد و بدیهی است که وزر و وبال بدعتگذار
بمراتب بیشتر از گناهکار عادي است زیرا گناه کسانی که بدان عمل میکنند تا روز قیامت دامنگیر بدعتگذار خواهد بود.
5) قوله تعالی وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا آیاتیکه در معرض معامله قرار میگیرد شریعت، کتاب، معابد، شعائر و لباس دین است )
که باید خلق را بیاد خدا درآورد و نفوس را تربیت کند وقتی که در اختیار مردم دنیاپرست قرار میگیرد در مقابل مال بیمقدار و
هوي و هوس فروخته میشود و بدست چنین مردمی چون کالاي بیارزش در رهگذر بازار دنیاپرستان گذارده میشود و خاصیت
اصلی خود را از دست میدهد در این معامله و در برابر هواها، هم دین و آئین پیغمبران دگرگون میشود هم استعدادهاي بشري زیان
میبیند باید بدانند در عوض از دست دادن این سرمایههاي معنوي هر چه بدست آورند اندك و ناچیز است اینگونه افراد که آیات
صفحه 227 از 235
الهی را در معرض معامله قرار میدهند مردم ناتوان و خودباخته در مقابل قدرتمندان و ثروتمندان میباشند که هر چه هراس از مردم
دنیا را بیشتر بدل راه دهند از خدا و مؤاخذه او بیشتر غافل میگردند و هر چه اندیشه از مؤاخذه خداوند بیشتر باشد ترس و
خودباختگی در برابر مظاهر شهوات و قدرت دنیا کمتر میشود لذا در پایان این آیه بصورت حصر میفرماید: تنها از من و مخالفت
دستور من بترسید نه از مردم ص: 508
و اینکه میفرماید: آیات خدا را با بهاء کم نفروشید معنایش این نیست که با بهاء زیاد اشکال ندارد بلکه منظور این است که بهاء هر
چه بالاتر باشد باز هم نسبت باین آیات ناچیز و بیمقدار است و هیچ چیز نمیتواند در مقابل آنها قرار بگیرد ضمنا علّت اینکه جمله لا
تشتروا را در این آیه بجاي لا تبیعوا معنی کردهاند این است: کسی که بهاي اندکی را بوسیله آیات خدا میخرد در حقیقت آن
آیات را بآن بهاء فروخته است پس هر کدام از بهاء و آیات نسبت بمالک خودش فروخته شده و نسبت بطرف دیگر خریده شده
بحساب میآید و بنابر تفسیر ابن عالیه معناي آیه چنین است.
اظهار کنید براي مردم امر محمّد را و بر اظهار آن پاداش نگیرید و نتیجتا نهی خداوند از گرفتن پاداش براي اظهار آیات او در
حقیقت نهی از خریدن بهاي اندك در برابر آیات است.
6) قوله تعالی وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ باید دانست که حق همان حقیقت ثابت و واقع است و خود بخود از عقول )
پوشیده نمیماند اما وقتی با باطل آمیخته شد میتوان آن را کتمان نمود و ذهنها را از آن منصرف کرد و در اینکه منظور از حق و
باطل چیست مفسرین آراء مختلفی دارند.
برخی گفتهاند: آنچه را که از تورات قبول کرده و بآن عمل نمودند حق و آنچه را که کنار گذاشته و انکار کردند باطل است.
عدهاي از مفسرین نوشتهاند حق عبارت از اصل کتاب و باطل عبارت از دستبرد و تغییر و تحریف در آن میباشد.
بنظر ابن عباس راستی و راستگوئی حق و دروغ و دروغگوئی باطل است ص: 509
بعقیده بعضی از نویسندگان اصل تورات حق و آنچه را که بنام تورات نوشتند باطل است لکن بعضی از مفسرین نوشتهاند: اقرار به
این که محمّد صلّی اللّه علیه و آله پیغمبر خدا است حق، و انکار آن حضرت به این که هنوز مبعوث نشده باطل میباشد از سدي نیز
نقل شد که وي گفته مراد از حق پنهان شده، پیغمبري محمّد صلّی اللّه علیه و آله است خلاصه خداوند متعال در این آیه بیان
میکند که مردم را با نفاق خودتان باشتباه نیندازید و در ظاهر پیغمبري محمّد صلّی اللّه علیه و آله را تصدیق نموده و در باطن انکار
نکنید و حال آنکه شما کاملا میدانید که محمّد پیغمبر راستین است و براي هدایت تمام افراد بشر از زمان خود تا روز قیامت مبعوث
گردیده است و همچنین میدانید که من در دو کتاب تورات و انجیل از شما پیمان گرفتهام که هنگامیکه پیغمبر اسلام مبعوث شد باو
ایمان آورده و براي مردم نیز بیان نمائید.
7) قوله تعالی وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ. )
در اینکه چرا از میان افعال نماز فقط رکوع را نام برده گفتهاند تا معلوم شود مقصود نماز است که مسلمین میخوانند زیرا یهود در
نمازشان رکوع نداشتند و مراد از رکوع در این آیه مبارکه همان نماز است که براي تأکید با تغییر لفظ دوباره بیان شده است و
بعلاوه ذکر رکوع با راکعان براي وادار کردن مردم بنماز جماعت است که روح اجتماعی نماز با عالیترین وجه در آن جلوهگر است
و چه اندازه در احادیث و اخبار بآن تأکید شده است.
یکی از بزرگان در باره فضیلت نماز چنین میگوید:
نماز وسیله ارتباط با خدا و یاري خواستن از اوست و مقصود از نماز فقط رکوع و سجود و قرائت قسمتی از آیات و تکبیر و تهلیل
بدون حضور قلب نیست ص: 510
بلکه مقصود از نماز این است که روح انسان را براي تقدس اوج دهد تا خدا را از سر اخلاص ستایش کند و همچنین نماز مصداق
صفحه 228 از 235
و علامت بارزي است براي ابراز عبودیت و بندگی و تواضع و تذلل در مقابل خالق جبار و وسیله اقبال و توجه بسوي کردگار و
عرض حاجات و استمداد از معبود بیهمتا است.
آري نتیجه نماز کامل این است که دل آدمی را جلا دهد و قواي روحانی وي را قوي گرداند و اینکه میبینیم بعضی از اشخاص
شب و روز نماز میخوانند بلکه نماز جماعت نیز حاضر میگردند اما در روحیه آنان اثر بارزي ندارد بلکه بعضی از اشخاص عوض
آنکه ترقی نموده و بر قواي طبیعی غالب گردند سیر معکوس نموده و روز بروز قواي طبیعیه آنان افزوده میگردد بخاطر این است
که نماز را با توجهی که شارع مقدس دستور داده انجام نمیدهند و نماز آنان جسم بیروح و جسد بیسر است.
8) قوله تعالی أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ مفسرین در تفسیر کلمه برّ اختلاف کردهاند. )
ابن عباس میگوید: آنان دیگران را از انکار پیغمبري و پیمان شکنی که در تورات و انجیل بیان شده بازمیدارند و حال آنکه
خودشان از پیمان من که در باره ایمان به محمّد و تصدیق پیغمبري او که در آن دو بیان گردیده سر باز میزنند و همچنین در جاي
دیگر از ابن عباس نقل کردهاند که وي در تفسیر این آیه گفته است:
آیا شما مردم را به گرویدن باسلام و اقامه نماز و دادن زکوة و غیر آن از احکام شرعی امر میکنید و خود آن را فراموش میکنید.
بعقیده سدي معنی آیه چنین است: ص: 511
آنان مردم را همواره بفرمانبرداري از خداوند و تقوي امر میکردند ولی خود بر خلاف آن عمل میکردند.
از این جریح نقل گردیده که وي در تفسیر آیه مزبور چنین گفته است:
اهل کتاب و منافقین مردم را بروزه و نماز امر میکردند و ادّعا میکردند که ما خود نیز بدین گفته عمل میکنیم و حال آنکه عمل
نمیکردند لذا خداوند متعال آنان را در مقابل اعمالشان توبیخ میکند بنابراین کسانیکه امر بخوبی میکنند باید از همه مردم در انجام
آن کوشاتر باشند.
قتاده میگوید: آنان مردم را باطاعت از خداوند دعوت میکردند اما خودشان مخالفت و نافرمانی داشتند.
انس بن مالک از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل میکند که آنحضرت فرمودند:
در شب معراج بر مردمی گذشتم که لبانشان را با آلاتی آتشین میبریدند از جبرئیل پرسیدم اینها کیانند گفت اینها خطباء و
گویندگان و واعظانی هستند که خود بدانچه میگفتند عمل نمیکردند.
از امیر المؤمنین علی علیه السّلام نقل گردیده که فرمودند:
«. فصمّ ظهري رجلان عالم متهتّک و جاهل متنسّک »
یعنی دو نفر پشت مرا شکستند عالم بیعمل و عابد بیعلم پس باید کسی که دیگران را به نیکی دعوت میکند خود نیز از
نیکوکاري باز نماند زیرا غرض از وعظ و موعظه تأثیر در نفوس و باز داشتن از عمل بد است و کسی که عملش مخالف گفتارش
باشد علاوه بر اینکه کلامش تأثیر ندارد ممکن است نتیجه بر عکس داشته باشد زیرا وقتی مردم فهمیدند که این عالم عملش
مخالف قولش میباشد در معاصی جرأت پیدا میکنند و چنین میپندارند که این اعمال مباح است و گر نه أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 1، ص: 512
این عالم و واعظ آن را انجام نمیداد این است که گناه عالم بمراتب شنیعتر و قبیحتر از گناه جاهل و نادان است.
برخی از مفسرین نیز گفتهاند معنی آیه چنین است:
شما مردم را بدادن صدقه دستور میدهید ولی خود آن را ترك میکنید و وقتی فقراء و مستمندان پیش شما میآیند که صدقات بین
آنان تقسیم نمائید خیانت میکنید لذا خداوند متعال در پایان این آیه شریفه میفرماید.
أَ فَلا تَعْقِلُونَ یعنی آیا نمیدانید آنچه را که انجام میدهید از نظر افکار مردم زشت و نارواست یا این کار شما کار دانایان نیست یا
صفحه 229 از 235
خدا شما را در مقابل این عملتان عذاب میکند یا اینکه نمیدانید آنچه که در تورات نوشته شده راست است؟ همه این اقوال و
نظریات گر چه از نظر ظاهر با هم متفاوتند ولی از نظر معنی با هم موافق و نزدیکند زیرا نتیجه این است که شما مردم را بکسب
رضاي خدا و انجام اعمال مورد نظر او امر میکنید ولی خود بآن عمل نمیکنید و باید دانست که توبیخ آیه از نظر امر بمعروف و
نهی از منکر نیست زیرا این عمل وظیفه هر مسلمانی است که حتی الامکان باید آن را انجام دهند بلکه سرزنش از این جهت است
که چرا آنچه را که میگوئید خودتان بآن عمل نمیکنید.
ص: 513
روایات .... ص : 513
1) در کافی بسند خود روایت کرده مردي بحضور امام جعفر صادق علیه السّلام عرض کرد فدایت شوم خداوند میفرماید مرا )
بخوانید تا شما را اجابت کنم چرا ما خداوند را میخوانیم و دعایمان مستجاب نمیشود فرمود چون شما بعهد خود وفا نمیکند و
بعهدیکه براي خدا بستهاید استوار نیستید زیرا خداوند میفرماید أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِکُمْ بخدا قسم اگر شما بعهد خدا وفا
میکردید البته خدا هم بعهد خویش وفا مینمود.
2) شیخ صدوق از ابن عباس روایت کرده وقتی که آیه أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِکُمْ نازل شد پیغمبر فرمود بخدا سوگند که آدم از )
دنیا رفت در حالی که براي فرزندش شیث التزام گرفته بود و مردم به پیمان خود رفتار نکردند و همین طور نوح از دنیا رفت و
بوصایت فرزندش از مردمان پیمان گرفت و بآن نیز رفتار نکردند و موسی از مردمان بوصایت یوشع بن نون پیمان گرفت و همچنان
عیسی شمعون بن حمون الصفار را وصیّ خود قرار داد در حالی که مردمان از هیچ یک پیروي نکردند و من نیز از میان شما خواهم
رفت و پیمان وصایت علی بن أبی طالب علیه السّلام را میگیرم ولی مانند سائر امتها به پیمان خود رفتار نخواهند نمود.
3) تفسیر مجمع البیان از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت نموده که حیّ بن اخطب و کعب بن اشرف و گروهی از علماء یهود )
همه ساله وظائف مستمري از یهود ص: 514
داشتند لذا از تصدیق رسالت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله کراهت داشتند و آیات تورات را که مبنی بر بشارت بعثت رسول
اکرم و صفات او بود تغییر داده و تحریف نمودند.
4) امام حسن عسکري علیه السّلام در ذیل آیه وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ فرمود خداوند متعال فرمودند: اي یهودیها آنچه )
بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله از امامت علی و اولادش نازل کردیم در کتاب تورات شما هم بیان شده است و کتاب تورات صحّت
این قرآن را تأیید و گواهی مینماید و میرساند که این پیغمبر آخرین پیغمبر و وصی او علی فاروق این امّت و باب مدینه علم آن
پیغمبر است. آثار و آیات نبوت و امامت را بثمن اندك نفروشید و منکر نبوت و امامت بخاطر اموال دنیوي نشوید از اینکه امر نبوت
و امامت را پنهان و مخفی کنید.
5) ابن شهر آشوب از ابو عبیده و همچنین خصائص از امام محمّد باقر علیه السّلام در تفسیر آیه مبارکه وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ )
روایت کرده که آیه مزبور در شأن پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السّلام نازل گشته زیرا آن دو نخستین
نماز خوان بودند.
6) موفق بن احمد از ابن عباس روایت نموده که این آیه مبنی بر ترغیب به پیروي و ملازمت با رسول مکرم صلّی اللّه علیه و آله و )
اهل بیت او علیهم السّلام هنگام اداي نمازهاي واجب میباشند.
7) علی بن ابراهیم بسند خود از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده که فرمودند بر هر منبري خطیبی از مخالفین وجود دارد که )
با تیر زبان دروغ میبندد بر خدا و رسول او و قرآن و قصّه او مانند گفتار کسی است که میگوید طبیب است و به مداواي مردم
صفحه 230 از 235
مشغول است و حال آنکه خودش بیمار میباشد. ص: 515
8) مصباح الشریعه از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل کرده که آنحضرت فرمودند کسیکه از اصلاح باطن خود فارغ نگشته و )
شیطان را از آفات نفس و شهوات خویش قرار نداده و در کنف امان و حفظ خداوند وارد نشده صلاحیت ندارد از براي امر
بمعروف و نهی از منکر زیرا وقتی موصوف باین صفات نباشد هر چه را که میگوید حجّت بر او میشود و مردم هم از گفته او منتفع
نمیشوند خداوند فرموده آیا مردم را به خوبی امر میکنید و خودتان را فراموش میکنید و میفرماید اي خائن آیا از خلق من مطالبه
میکنی چیزیرا که بسبب آن با نفس خود خیانت کردي و عنانش را از دست دادي.
ص: 516
تجزیه و ترکیب .... ص : 516
قوله تعالی یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ.
کلمه بنی جمع ابن و اصل آن بنین و منادي و نون بواسطه اضافه حذف گردیده است و مصدر آن نبوّت که از مادّه بنا گرفته شده
است اسرائیل لغت عبري مرکّب از اسراء و ایل که به معنی عبد اللّه است و از لحاظ ترکیب مضاف الیه میباشد اذکروا فعل امر جمع
و مصدرش ذکر بضمّ ذال است نعمتی به کسر نون اسم مصدر بمعنی مفعول و اسم جنس و مضاف بضمیر متکلّم شده الَّتِی أَنْعَمْتُ
عَلَیْکُمْ جمله صله و صفت براي نعمت انعمت فعل ماضی متعدّي و مصدرش انعام است أَوْفُوا بِعَهْدِي جمله تفسیر جمله متصله أَوْفُوا
فعل امر جمع و مصدر آن ایفاء است بعهدي باء حرف تعدیه عهد اسم مصدر به معنی مفعول و اسم جنس و مضاف بیاء متکلم أُوفِ
بِعَهْدِکُمْ جمله جواب امر بصورت مضارع و مجزوم و متکلّم وحده بعهدکم باء حرف تعدیه عهد مجرور و مضاف کم جمع و
مضاف الیه ایاي ضمیر مفعول و مقدم و دلالت بر حصر و تأکید دارد فارهبون بصورت امر و مصدر آن رهب است و کسره نون
قرینه بر حذف ضمیر مفعول است و تقدیم ضمیر مفعول بر جمله عامل دلالت بر حصر دارد.
قوله تعالی وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ.
آمنوا فعل امر جمع باء حرف تعدیه ما موصول انزلت فعل ماضی متکلّم مصدقا بصورت فاعل و منصوب و حال براي موصول است
لما معکم مراد ص: 517
تورات است که جامعه یهود آن را تحریف میکردند وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ اوّل صفت و منصوب و خبر کان و در اصل أءول بوده
و از ماده أول گرفته شده از نظر تخفیف، همزه قلب به واو و ادغام گردیده است کافر مفرد، نکره و مضاف الیه واقع در سیاق نفی و
اطلاق دارد و ضمیر مجرور به راجع بقرآن کریم است (ما انزلت).
وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا- لا تشتروا نهی توبیخی و مصدر آن اشتراء است بآیاتی باء حرف بدل و یا تعدیه است آیات جمع آیه
که در اصل اویه بوده و تاء آن براي وحدت است ثمنا مفعول جمله و صفت مشبهه قلیلا صفت مشبهه و تأکید براي ناچیزي عوض و
ثمن است وَ إِیَّايَ فَاتَّقُونِ- ایّاي ضمیر مفعول و مقدم و دلالت بر حصر و تأکید دارد فاتقون جواب نهی و مصدر آن اتقاء و از ماده
تقوي و وقوي گرفته شده و نون وقایه و کسره آن قرینه بر حذف یا ضمیر متکلم و مفعول میباشد.
قوله تعالی وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ لا تَلْبِسُوا بهیئت نهی و مصدر آن لبس است الْحَقَّ صفت مشبهه و
الف لام آن عهد و مفعول جمله بِالْباطِلِ باء سببیه باطل یعنی امر بیپایه و مجرور وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ جمله معطوف و مجزوم و تفسیر
جمله متصله تَکْتُمُوا فعل نهی و مصدر آن کتمان است الحقّ مفعول جمله و الف و لام آن عهد و صفت مشبهه میباشد وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
جمله اسمیه و حال و تأکید در توبیخ میباشد.
قوله تعالی وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ.
صفحه 231 از 235
اقیموا فعل امر ایجابی و تکلیفی متعدي و مزید و مصدر آن اقامه است ص: 518
الصلاة الف و لام آن عهد و اصلش صلوت بوده.
وَ آتُوا الزَّکاةَ- آتوا فعل امر ایجابی و تکلیفی و مصدر آن ایتاء و متعدي الزّکاة اسم مصدر از ماده زکی یزکو به معنی رشد و نموّ
مال است.
وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ- ارکعوا امر ارشادي و مصدر آن رکوع است مع الراکعین قید و حال براي ضمیر فاعل جمله است.
قوله تعالی أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ.
أ تأمرون همزه استفهام انکاري و توبیخی تأمرون فعل مضارع جمع مخاطب و مصدرش امر است النّاس اسم جمع و الف لامش براي
عهد و مفردش انسان از ماده انس و یا نسیان گرفته شده بالبرّ باء حرف تعدیه برّ اسم مصدر و مفرد محلّی بالف و لام وَ تَنْسَوْنَ
أَنْفُسَکُمْ جمله حالیه و مبنی بر توبیخ تنسون فعل مضارع جمع مذکر مخاطب و مصدر آن نسیان است.
انفس جمع مکسر مانند نفوس و مفردش نفس است وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ جمله اسمیه و حال تتلون فعل مضارع جمع مخاطب و
مصدر آن تلاوت است الکتاب الف و لام آن عهد و بقرینه سیاق، تورات است.
أَ فَلا تَعْقِلُونَ همزه استفهام انکاري و توبیخی فا حرف تفریع جمله نافیه و از آن ماده است عقل و عاقله.
نسئل اللّه ان یعصمنا من الخطاء و الزّلل و ان یجعل ذلک ذخیرة لمعادنا بحقّ محمّد و آله صلّی اللّه علیه و آله و الحمد للّه ربّ
العالمین.